دختری پشت یک هزاری نوشته بود :

 

پدر معتادم مرا ب خاطر همین پولی ک دست توست ...

 

یک شب بدست صاحب خانه مان سپرد...

 

خدایا...

 

چند میگیری..؟؟

 

برای شب اول قبر قبل از اینک تو از من چیزی بپرسی...

 

من بپرسم چراااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

نویسنده : hamed تاریخ : پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:,

ذهن مریض آنیست ک ب بهانه شلوغی مترو و اتوبوس،خودش را ب زن ها میمالد...

ذهن مریض آنیست ک وقتی دختری در کنار خیابان منتظر تاکسی ست قیمت میپرسد...

 

ذهن مریض آنیست ک تا موی بلوندو استخوانی میبیند فاحشه مینامد...

 

ذهن مریض آنیست ک شیطنت خاص دختران را فاحشه گری میداند...

 

ذهن مریض آنیست ک کوچکترین لبخند زن را پیشنهاد سکس میداند...

 

ذهن مریض در این کشور زیاد است...

 

از انهایی ک دختری را ک رژ قرمزمیزندروسی میدانند،

 

تا انهایی ک با دیدن ساپورت،ارضا میشوند...

 

ذهن مریض اینجاست در ایران...

 

جایی ک یک زن در مانتو جذاب تر است ،از زنی در ماکسی...

 

اینجا مرد هایش از کمبود،همه را فاحشه میدانند جز مادر و خواهر خویش را....

نویسنده : hamed تاریخ : پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:,